وقتی سنجاب را در جایی که درخت نباشد رها کنی، به دنبال درخت میگردد. آنقدر میگردد و میگردد که به انتهای راه می رسد و بعد آسمان را نگاه می کند تا شاید در آنجا بتواند درختی را ببیند و بازهم خبری نیست. آرام سرش را پایین می آورد و مسیر را برمیگردد. سنجاب مجبور است روی زمین قدم بزند اما روحش روی درخت است. زمان میگذرد و خبری از درخت نیست. سنجاب فقط روی زمین بازی می کند، روی زمین میخوابد، روی زمین ازدواج می کند، روی زمین کار می کند، روی زمین می پرد، به امید رسیدن به درخت اما بازهم درختی نیست! ناگهان به خودش می آید. بیشتره عمرش را با زمین سپری کرده است، اما او از روی درخت به آسمان پرواز خواهد کرد نه از روی زمین. شاید زمانش رسیده که پرواز کند و زمین میزبان اوست اما روح او از روی درخت اوج خواهد گرفت